درسادرسا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

گل گل مامان

تو نیکی می کن و ....

گل گل مامان , هفته ای که گذشت یعنی ٢٧ و ٢٨ بهمن ماه بعد از کلی برنامه ریزی تونستیم بریم خونه عزیزجون البته ناگفته نمونه ما ظهر دير رسيدم خونه عزيزجون چون شما خانوم گل برای اولین بار تولد دعوت شده بودي (  البته تو مهدکودک ) روز قبلش تو کیفت یه کارت دعوت دیده بودم و چون خودت دوست داشتی بری تصمیم گرفتم ٥ شنبه هم خودم ببرمت مهد( ٥ شنبه ها پیش خودم خونه می مونی ) , چهار شنبه عصر الهه جون زنگ زد و گفت که شما ازش خواستی که به من زنگ بزنه و بگه که شمارو حتماً ببرم تولد!!!!!!!!!!!  منم بهش گفتم این تصمیم رو دارم ولی ازقضا متوجه شدم جشن تولد مربوط به دختر الهه جونه یعنی ساجده جون که میره پیش ١. خلاصه شب قبلش با مامان جون و ک...
30 بهمن 1390

سرزمین عجایب 6/11/90

٥شنبه شب رفته بودیم سرزمین عجایب. چون اولین باری بود که می رفتیم شهربازی , اصلاً‌ نمی دونستم که می ترسی یا دوست داری!! ولی خدارو شکر کلی بهمون خوش گدشت . عکسهای اون شب رو برات می ذارم. راستی یه کار جالب دیگه هم کردیم شما لباس سنتی پوشیدی و عکس انداختی . خدای من از این همه ادا !!!!!!!!! فکر نمی کردم بتونی برای عکس گرفتن وایستی جالب اینجا بود که خانومه هی بهت می گفت : چهارزانو بزن !!! منم بهش گفتم خانوم بچه ام همش ٥/٢ سالشه نمی دونه چهارزانو چیه! ولی خودت هی یادت که می اومد می گفتی مامان خانومه گفت چهارزانو بزنم!!!!! کلی عکس براتون دارم ( قابل توجه بابایی , عمه جون و دایی جون ) به من ...
8 بهمن 1390

دخملی پاکیزه

دخمل گلم این روزها خیلی ناز و تمیزی ( البته از اولش بودی ولی این روزها شاخصه!!!!‌) جمعه‌ عزیز جون و بابابزرگ اومدن خونه ما بعد از نهار عزیز جون موهای دخمل خوشگلم رو کوتاه کرد.               البته اولش كه خوشحال بودي ولي بعد از چند دقيقه تا آخرش گريه كردي!!!! براي سرگرم شدنت آيينه آوردم . جالب اينجا بود كه بعد از كلي گريه كردن خوب كه كار عزيزجون تموم شد خيلي جدي گفتي :" خب آيينه رو بدي ببينم چه شكلي شدم" !!! اين روزها يك كار ديگه هم مي كني كه خيلي جالبه : شدیداً‌ علاقه به مسواک زدن داری ( اسواک )          ...
1 بهمن 1390
1